اهل بیت علیهم السلام
شواهدي محكم بر اراده ولايت از حديث غدير درست است كه از كلمه مولي معاني مختلفي
اراده و استفاده شده است ؛ اما با توجه به قرائن مقاميه و مقاليهاي كه در كلام آن
حضرت وجود دارد ، براي اهل انصاف جاي ترديد نميگذارد كه مراد از كلمه مولي ، ولايت و اولويت آن حضرت به تصرف در امور مسلمانان
بوده نه صرف محبت و دوستي ، و شواهدي قوي آن را تاييد ميكند . شاهد اول : مقارنه ولايت رسول خدا و
ولايت امير مؤمنان عليها السلام رسول خدا صلي الله عليه وآله قبل از جمله «من كنت مولاه فعلي
مولاه» از مردم اقرار گرفت كه آيا من از خود شما به شما سزاوارتر نيستم ؟ «ألست أولي بكم من
انفسكم» . وقتي همه مردم سخن آن حضرت را تصديق كردند ، بلا فاصله بعد از آن
فرمود : پس هركس من مولاي او هستم ، علي نيز مولاي او است . بسياري از روايات غدير كه از طريق اهل سنت
نقل شده ، جمله «الست أولي بالمؤمنين من انفسهم» را به همراه دارد كه ما در مقاله
«تواتر حديث غدير» به اين روايات اشاره و صحت آنها را ثابت كردهايم . ولي در اين
جا فقط به شش روايت بسنده ميكنيم : 1در روايت ابن ماجه آمده است كه آن حضرت فرمود: فقال أَلَسْتُ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ
من أَنْفُسِهِمْ قالوا بَلَى قال أَلَسْتُ أَوْلَى بِكُلِّ مُؤْمِنٍ من نَفْسِهِ قالوا
بَلَى قال فَهَذَا وَلِيُّ من أنا مَوْلَاهُ ... . فرمود: آيا من از جان مؤمنان به آنان بر
تر نيستم؟ گفتند: آري چنين است، فرمود: آيا من نسبت به هر مؤمني بر جان او برتر نيستم؟
گفتند: آري چنين است، فرمود: اين علي رهبر و سر پرست هر كسي است كه من مولاي او هستم..... ابن ماجه القزويني ، محمد بن
يزيد (متوفاي275 هـ) ، سنن ابن ماجه ، ج 1 ، ص 43 ، ح116 ، فَضْلِ عَلِيِّ بن أبي طَالِبٍ
رضي الله عنه ، تحقيق : محمد فؤاد عبد الباقي ، ناشر : دار الفكر - بيروت . محمد ناصر الباني نيز بعد از نقل روايت
ميگويد : اين روايت را ابن ماجه نقل كرده است و سند
آن نيز صحيح است. أخرجه ابن ماجة ( 121 ) . قلت : و إسناده
صحيح . ألباني ، محمّد ناصر ، سلسة الأحاديث
الصحيحة ، ج 4 ، ص 249 ، طبق برنامه المكتبة الشاملة . . شاهد دوم : نزول آيه بلاغ قبل از قضيه
غدير بعد از خاتمه يافتن حجة الوداع ، رسول خدا
صلي الله عليه و آله در راه بازگشت به مدينه اين آيه و پيام الهي را از جبرئيل در يافت
نمود يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ
ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ
وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرينَ
. المائده / 67 . اى پيامبر ، آنچه از جانب پروردگارت به
سوى تو نازل شده ، ابلاغ كن و اگر نكنى پيامش را نرساندهاى . و خدا تو را از [گزندِ]
مردم نگاه مىدارد . آرى ، خدا گروه كافران را هدايت نمىكند . خداوند در اين آيه فرمان ابلاغ امر مهمي
را ميدهد كه از نظر اهميت همتراز با اصل رسالت آن حضرت است كه اگر انجام نميداد ،
اصل رسالت آن حضرت از جانب خداوند زير سؤال ميرفت رواياتي در كتابهاي اهل سنت وجود دارد
كه ثابت ميكند ، اين آيه قبل از واقعه غدير و در باره ولايت امير مؤمنان عليه السلام
نازل شده است . 1/إبن أبي حاتم (متوفاي 327 هـ) از أبو سعيد
خدري حدثنا ابى ثنا عثمان بن حرزاد ، ثنا اسماعيل
بن زكريا ، ثنا علي بن عابس عن الاعمش ابني الحجاب ، عن عطية العوفي عن ابى سعيد الخدري
قال : نزلت هذه الاية يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك في علي بن ابى طالب اين آيه در شان علي بن ا ابي طالب نازل
شده است إبي أبي حاتم الرازي ، عبد الرحمن
بن محمد بن إدريس ، تفسير ابن أبي حاتم ، ج 4 ، ص 1172 ، ح6609 ، تحقيق : أسعد محمد
الطيب ، ناشر : المكتبة العصرية - صيدا
تصحيح روايات تفسير ابن ابي حاتم وي در مقدمه تفسير خود ، تمام روايات كتابش
را در تفسير آيات ، صحيحترين روايتهاي ممكن ميداند فتحريت اخراج ذلك باصح الاخبار اسنادا ،
واشبهها متنا ، فاذا وجدت التفسير عن رسول الله صلى الله عليه وسلم - لم اذكر معه احدا
من الصحابة ممن اتى بمثل ذلك ، واذا وجدته عن الصحابة فان كانوا متفقين ذكرته عن اعلاهم
درجة باصح الاسانيد ، وسميت موافقيهم بحذف الاسناد . صحيح ترين اخبار را از جهت سند و متن انتخاب
كردم ؛ پس اگر از رسول خدا صلي الله عليه و آله سخني در تفسير ديدم و صحابه نيز سخني
داشتهاند سخن رسول را ترجيح دادم ، و اگر از صحابه سخني در تفسير نقل كردم صحيحترين
آن را از جهت رتبه و درجه نقل كردم و نام موافقان آن را با حذف سند آوردهام
. إبي أبي حاتم الرازي ، عبد الرحمن
بن محمد بن إدريس ، تفسير ابن أبي حاتم ، ج 1 ، ص14 ، ح6609 ، تحقيق : أسعد محمد الطيب
، ناشر : المكتبة العصرية - صيدا . ابن تيميه (متوفاي 728هـ)
تفاسير اهل سنت از جمله تفسير ابن أبي حاتم را جزء تفاسيري ميداند كه روايات آن در
تفسير قابل اعتماد و آنان را زبان راستگوي اسلام مي داند : أئمة أهل التفسير الذين ينقلونها بالأسانيد
المعروفة كتفسير ابن جريج وسعيد بن أبي عروبة وعبد الرزاق وعبد بن حميد و أحمد وإسحاق
وتفسير بقي بن مخلد وابن جرير الطبري ومحمد بن أسلم الطوسي وابن أبي حاتم وأبي بكر
بن المنذر وغيرهم من العلماء الأكابر الذين لهم في الإسلام لسان صدق و تفاسيرهم متضمنة
للمنقولات التي يعتمد عليها في التفسير . پيشوايان از مفسران كه تفسيرشان را با سندهاي
شناخته شده نوشته اند مانند: ابن جريح، سعيد بن ابي عروه، عبد الرزاق ، عبد بن حميد
، احمد ، اسحاق ، بقي بن مخلد ، ابن جرير طبري ، محمد بن اسلم طوسي ، ابن ابي حاتم
و ابوبكر بن منذر وغير آنان از دانشمندان و بزرگاني كه زبان راستگوي اسلام بودند
و محتواي تفاسيرشان مورد اعتماد است. إبن تيمية الحراني ، أبو العباس
أحمد بن عبد الحليم ، منهاج السنة النبوية ، ج 7 ، ص 179 ، تحقيق : د. محمد رشاد سالم
، ناشر : مؤسسة قرطبة ، الطبعة : الأولى ، 1406هـ . بنابراين ، ابن أبي حاتم كه به گفته ابن
تيميه ، زبان راستگوي اسلام است ، اين روايت را «اصح الأسانيد» ميداند ؛ از اين رو
نبايد در اعتبار آن ترديد كرد : نزول آيه اكمال ، بعد از قضيه
غدير :شاهد سوم يكي از قرائني كه ثابت ميكند مراد رسول
خدا صلي الله عليه وآله از جمله «من كنت مولاه فعلي مولاه» ولايت و إمامت آن حضرت بوده
، نزول آيه إكمال است كه خداوند ميفرمايد : الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ
دينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي وَرَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دينا . المائده
/ 3 . امروز ، دين شما را كامل كردم و نعمت خود
را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آيين (جاودان) شما پذيرفتم . نزول اين آيه كريمه بعد از خطبه غدير ،
دليل واضحي است بر اين كه مراد رسول خدا صلي الله عليه و آله اثبات ولايت و امامت امير
المؤمنين عليه السلام بعد از خودش بوده است ؛ زيرا چيزي در خطبه غدير ديده نميشود
كه صلاحيت اكمال دين و اتمام نعمت را داشته باشد ؛ جز ولايت امير مؤمنان عليه السلام . بنابراين آيا اعلام محبت و دوستي امير مؤمنان
عليه السلام ميتواند إكمال دين و إتمام نعمت پروردگار لقب بگيرد ؟ مگر دوست داشتن
مؤمنان نخستين بار بود كه اعلام ميشد ؟ روايات صحيح السندي در كتابهاي اهل سنت
وجود دارد كه ثابت ميكند ، اين آيه بعد از إتمام خطبه غدير ، نازل شده است كه ما فقط
به يك روايت اشاره ميكنيم : خطيب بغدادي در شرح حال حبشون بن موسي مينويسد @ از ابوهريره نقل شده است كه گفت : كسي كه
روز هجدهم ذي حجه را روزه بگيرد ثواب روزه شصت ماه براي وي نوشته ميشود ، اين روز
، روز غدير خم است ، روزي كه رسول خدا صلي الله عليه و آله دست علي را گرفت و فرمود
: آيا من رهبر مؤمنان نيستم ؟ گفتند : چرا اي رسول خدا. فرمود : هر كس من مولاي او
هستم علي مولاي او است . عمر گفت : تبريك ، تبريك اي پسر ابوطالب
، تو اكنون مولاي من و مولاي هر مسلماني ، سپس اين آيه نازل شد : امروز دين شما را
كامل كردم . اين روايت را حبشون بن موسي نقل كرده است
كه گفته ميشود تنها راوي او است سپس ديگران از او تبعيت نموده و با سند آن را نقل
كردهاند . الخطيب البغدادي ، أحمد بن علي
أبو بكر (متوفاي 463هـ) ، تاريخ بغداد ، ج 8 ، ص 289 ، ناشر : دار الكتب العلمية -
بيروت . همين روايت را الشجري الجرجاني
(متوفاي499 هـ) در كتاب الأمالي با همين سند در سه جاي از كتابش نقل كرده است : الشجري الجرجاني ، المرشد بالله
يحيى بن الحسين بن إسماعيل الحسني ، كتاب الأمالي وهي المعروفة بالأمالي الخميسية ،
ج 1 ، ص 192 ، و ج1 ، ص 343 ، و ج2 ، ص102 ، تحقيق : محمد حسن اسماعيل ، ناشر : دار
الكتب العلمية - بيروت / لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1422 هـ - 2001م شاهد چهارم : تبريك و تهنيت مردم به امير مؤمنان عليه
السلام : بعد از آن كه رسول خدا امير مؤمنان عليه
السلام را به عنوان خليفه و جانشين خود انتخاب و آن را اعلام كرد ، مردم يكي يكي آمدند
و به امير مؤمنان اين مقام و منصب جديد را تبريك گفتند . طبيعي است كه اگر آن حضرت
منصب و سمت جديدي پيدا نكرده بود و تنها تأكيد بر محبت و دوستي و نصرت مطرح بود ، شايستگي
تبريك و تهنيت نداشت . طبق روايات صحيح السندي كه در كتابهاي
اهل سنت وجود دارد ، خليفه دوم از كساني است كه خود را به امير المؤمنين عليه السلام
رساند و به آن حضرت منصب جديدش را تبريك گفت. غزالي ، دانشمند شهير قرن ششم در باره تبريك
و تهنيت خليفه دوم و پيماني كه در آن روز بست و فقط چند روز بعد آن را فراموش كرد ،
مينويسد : واجمع الجماهير على متن الحديث من خطبته
في يوم عيد يزحم باتفاق الجميع وهو يقول : « من كنت مولاه فعلي مولاه » فقال عمر بخ
بخ يا أبا الحسن لقد أصبحت مولاي ومولى كل مولى فهذا تسليم ورضى وتحكيم ثم بعد هذا
غلب الهوى تحب الرياسة وحمل عمود الخلافة وعقود النبوة وخفقان الهوى في قعقعة الرايات
واشتباك ازدحام الخيول وفتح الأمصار وسقاهم كأس الهوى فعادوا إلى الخلاف الأول : فنبذوه
وراء ظهورهم واشتروا به ثمناً قليلا. از خطبههاي رسول گرامي اسلام (صلي الله
عليه وآله وسلم) خطبه غدير خم است كه همه مسلمانان بر متن آن اتفاق دارند . رسول خدا
فرمود : هر كس من مولا و سرپرست او هستم ، علي مولا و سرپرست او است . عمر پس از اين
فرمايش رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) به علي (عليه السلام) اين گونه تبريك گفت : «تبريك ، تبريك، اي ابوالحسن ، تو اكنون
مولا و رهبر من و هر مولاي ديگري هستي.» اين سخن عمر حكايت از تسليم او در برابر
فرمان پيامبر و امامت و رهبري علي (عليه السلام) و نشانه رضايتش از انتخاب علي (عليه
السلام) به رهبري امت دارد ؛ اما پس از گذشت آن روزها ، عمر تحت تأثير هواي نفس و
علاقه به رياست و رهبري خودش قرار گرفت و استوانه خلافت را از مكان اصلي تغيير داد
و با لشكر كشيها ، برافراشتن پرچمها و گشودن سرزمينهاي ديگر ، راه امت را به اختلاف
و بازگشت به دوران جاهلي هموار كرد و از مصاديق اين سخن شد : (فنبذوه وراء ظهورهم واشتروا
به ثمناً قليلا). پس، آن [عهد] را پشتِ سرِ خود انداختند و در برابر آن ، بهايى ناچيز
به دست آوردند، و چه بد معاملهاى كردند. .الغزالي ، أبو حامد محمد بن محمد
، سر العالمين وكشف ما في الدارين ، ج 1 ، ص 18 ، باب في ترتيب الخلافة والمملكة ،
تحقيق : محمد حسن محمد حسن إسماعيل وأحمد فريد المزيدي ، ناشر : دار الكتب العلمية
- بيروت / لبنان ، الطبعة : الأولى ، 1424هـ 2003م . شاهد پنجم : استدلال امير مؤمنان به حديث
غدير
: از چيزهايي كه ثابت ميكند مراد رسول خدا
صلي الله عليه وآله ولايت و امامت امير مؤمنان عليه السلام بوده نه صرف محبت و دوستي
، احتجاج و استدلال امير مؤمنان به حديث غدير است . امير مؤمنان در رحبه كوفه در مقام
رد كساني كه خلافت وي را قبول نداشتند ، صحابه را جمع و حديث غدير را به آنها يادآوري
كرد . اين قضيه با سندهاي صحيح نقل شده است . از آن جايي كه ما اين مطلب را پيش از
اين به صورت مفصل در مقاله «احتجاج امير مؤمنان عليه السلام به حديث غدير» بررسي كردهايم
، در اين جا به يك روايت اكتفا ميكنيم : احمد بن حنبل در مسندش با سند صحيح نقل
ميكند : حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ حَدَّثَنِى أَبِى
حَدَّثَنَا حُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ وَأَبُو نُعَيْمٍ الْمَعْنَى قَالاَ حَدَّثَنَا
فِطْرٌ عَنْ أَبِى الطُّفَيْلِ قَالَ جَمَعَ عَلِىٌّ النَّاسَ فِى الرَّحَبَةِ ثُمَّ
قَالَ لَهُمْ أَنْشُدُ اللَّهَ كُلَّ امْرِئٍ مُسْلِمٍ سَمِعَ رَسُولَ اللَّهِ -صلى
الله عليه وسلم- يَقُولُ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ مَا سَمِعَ لَمَّا قَامَ . فَقَامَ ثَلاَثُونَ
مِنَ النَّاسِ - وَقَالَ أَبُو نُعَيْمٍ فَقَامَ نَاسٌ كَثِيرٌ - فَشَهِدُوا حِينَ
أَخَذَهُ بِيَدِهِ فَقَالَ لِلنَّاسِ « أَتَعْلَمُونَ أَنِّى أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ
مِنْ أَنْفُسِهِمْ ». قَالُوا نَعَمْ يَا رَسُولَ اللَّهِ. قَالَ « مَنْ كُنْتُ مَوْلاَهُ
فَهَذَا مَوْلاَهُ اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالاَهُ وَعَادِ مَنْ عَادَاهُ ». قَالَ
فَخَرَجْتُ وَكَأَنَّ فِى نَفْسِى شَيْئاً فَلَقِيتُ زَيْدَ بْنَ أَرْقَمَ فَقُلْتُ
لَهُ إِنِّى سَمِعْتُ عَلِيًّا يَقُولُ كَذَا وَكَذَا. قَالَ فَمَا تُنْكِرُ قَدْ سَمِعْتُ
رَسُولَ اللَّهِ -صلى الله عليه وسلم- يَقُولُ ذَلِكَ لَهُ . حضرت على عليه السّلام مردم را در رحبه
گرد آورد و فرمود : شما را به خدا سوگند، هر مرد مسلمانى كه غدير خم را به خاطر دارد
و سخنى را كه در آن روز از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شنيده است ، از جا برخيزد
و شهادت دهد. سى تن از مردم براى اقامه شهادت بپا خاستند ـ ابو نعيم گفته است كه افراد
بسيارى شهادت دادند ـ و اعلام كردند آن هنگام كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله دست
امير المؤمنين على عليه السّلام را به دست مبارك خود گرفت خطاب به مردم فرمود : آيا
ميدانيد كه من شايستهتر به مؤمنان از خود آنها مىباشم ؟ همگى فرمايش رسول خدا صلّى
اللّه عليه و آله را تصديق كردند . رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود :هر كس من
مولاي او هستم ، اين [علي] مولاي او است ، پروردگارا ! دوست على را دوست بدار ، و
دشمن على را دشمن بدار . ابو طفيل گفت : از ميان جمع در حالى بيرون
رفتم كه در خودم احساس ناراحتى مىكردم ، و در بازگشت از اجتماع مردم ، به ديدار «زيد
بن ارقم» رفتم و به او گفتم : از على چنين و چنان شنيدم و ناراحت شدم ! «زيد» گفت
: آنچه را كه شنيدى انكار مكن ! زيرا آنچه تو امروز شنيده اي من از رسول خدا صلّى اللّه
عليه و آله شنيده ام ! أحمد بن حنبل ، أبو عبدالله الشيباني
(متوفاي241هـ) ، مسند أحمد بن حنبل ، ج 4 ، ص 370 ، ح 19823 ، ناشر : مؤسسة قرطبة
– مصر . هيثمي بعد از نقل روايت ميگويد : رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح غير فطر بن
خليفة وهو ثقة . اين روايت را احمد نقل كرده و راويان آن
، راويان صحيح بخاري هستند ؛ غير از فطر بن خليفه كه او نيز مورد اعتماد است . الهيثمي ، علي بن أبي بكر (متوفاي807
هـ ) ، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد ، ج 9 ، ص 104 ، ناشر : دار الريان للتراث/دار
الكتاب العربي - القاهرة ، بيروت – 1407 . محمد ناصر الباني بعد از نقل روايت ميگويد : أخرجه أحمد ( 4 / 370 ) و ابن حبان في
" صحيحه " ( 2205 - موارد الظمآن ) و ابن أبي عاصم ( 1367 و 1368 ) و الطبراني
( 4968 ) و الضياء في " المختارة " ( رقم -527 بتحقيقي ) . قلت : و إسناده صحيح على شرط البخاري . اين روايت بنا بر نقل بخاري سند آن صحيح
است. الباني ، محمد ناصر ، السلسلة
الصحيحة ، ج 4 ، ص 249 ، طبق برنامه المكتبة الشاملة . در تأييد اين مطلب ميتوان به گفتگو و استدلال
امير مؤمنان عليه السلام با طلحه در جنگ جمل استناد جست . حاكم نيشابوري در المستدرك مينويسد : أخبرني الوليد وأبو بكر بن قريش ثنا الحسن
بن سفيان ثنا محمد بن عبدة ثنا الحسن بن الحسين ثنا رفاعة بن إياس الضبي عن أبيه عن
جده قال كنا مع علي يوم الجمل فبعث إلى طلحة بن عبيد الله أن القني فأتاه طلحة فقال
نشدتك الله هل سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول من كنت مولاه فعلي مولاه اللهم
وال من ولاه وعاد من عاداه قال نعم قال فلم تقاتلني قال لم أذكر قال فانصرف طلحة . رفاعه بن اياس الضبي از جدش كه در جنگ جمل
حضور داشته است نقل ميكند كه گفت: علي در پيامي براي طلحه در خواست ديدار با وي را
نمود، پس از آمدن طلحه به وي گفت: تو را به خدا سوگند، آيا از رسول خدا صلي الله عليه
و آله شنيدي كه فرمود: كسي كه من مولاي او هستم علي مولاي او است، خداوندا دوست بدار
دوست او را و دشمن بدار دشمن او را؟ گفت: آري، فرمود: پس چرا با من مي جنگي؟ گفت: آن
را فراموش كرده ام . الحاكم النيسابوري ، محمد بن
عبدالله أبو عبدالله (متوفاي 405 هـ) ، المستدرك على الصحيحين ، ج 3 ، ص 419 ، ح
5594 ، تحقيق : مصطفى عبد القادر عطا ، ناشر : دار الكتب العلمية - بيروت الطبعة :
الأولى ، 1411هـ - 1990م . اگر حديث غدير دلالتي بر حقانيت آن حضرت بر خلافت و امامت نداشت ، چرا
امير المؤمنين با طلحه و ديگران با حادثه غدير احتجاج ميكند؟ و چرا طلحه اعتراض نكرد
و نگفت ما تو را دوست داريم ؛ ولي خلافتت را قبول نداريم، و با عذر خواهي گفت: فراموش كرده
بودیم. شاهد ششم : استدلال فاطمه زهرا (س) به حديث غدير :
By Ashoora.ir & Night Skin